شروع بکار وبلاگ ثمینشروع بکار وبلاگ ثمین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

ژورنال دنیای نفیــــــــــس

سومین یلدای رادمهرجوجو

  بدو که روز کوتاهه پائیز آخر راهه هندونه رو آوردی؟ جوجه هاتو شمردی ؟ زمستون میشه فردا مبارک باشه یلدا ! مامانی برای پسرم و آرشیدا نازنازی لباس خوشگل دوختم چون اولین شب یلدای آرشیدا خانم بود تا شب یلدا بشن هندونه خونمون اینم عکسشون  . یک تیکه هندونه از نوع رادمهر جوجو اینم شیرینی هایی که من و رادمهر جوجو با کمک هم درست کردیم بردیم خونه بابا جون و مامان جون باسلوخ با شکل هندونه تارت با طعم انار     ...
3 دی 1391

یلدای گروهی فرشته های بهمنی

اینم میز یلدای گروهی فرشته های بهمنی قرارشد تا جایی که ممکنه مجلس با تم هندونه برگزارشه به همین دلیل من ومامانی قرمز پوشیدیم وبادکنکها هم سبز وقرمز بود. بادکنک سبز ومحمدرهام قرمزپوش کلی با دوستام بادکنک بازی کردیم وبهمون خوش گذشت. اینجا دارم با تمام قدرتم بادکنک رو برای احسان میندازم. ساعتگرد: احسان-من-باران-رها(پشت سر باران)مایا آخیششششششششششش خیلی مزه داد،حیف که خسته شدم وبه استراحت نیاز دارم. این تاج خوشگل هنردست خاله بهار مامان باران جونه واقعا دستش دردنکنه حالا نوبت به کیک خوشگل وخوشمزه خاله مرضیه مامان ارشان جون میرسه،...
3 دی 1391

اولین یلدا ی بهراد جان

پاییز تموم شد و زمستون داره جاشو می گیره و امشبم آخرین شب پاییزه و البته با شب های دیگه فرق داره اول اینکه طولانی تر از همه ی شب هاست و دوم اینکه امسال یلدا تو در کنار مائی و این شب رو تبدیل به زیباترین و طولانی ترین شب سال کردی عشق مامان یلدات مبارک ..... امسال یلدا شور و حال دیگه ای داشت و من و بابائی از بودن تو در کنار مون احساس فوق العاده ای داشتیم واااااقعا خوشحال بودیم که تو فرشته ی کوچولو رو کنارمون داریم اینم میز یلدای ما که شب قبلش تا ٣ صبح داشتم درست می کردم و حسابی از پا در اومدم...   . اینم بهراد مامان با تم هندونه که خییییییییییلی بهش می اوم...
3 دی 1391

اولین یلدای آنیسا جان

اینم عکسا : این کارترو خودم برات طراحیش کردم و بابایی چاپش کرد و دادیم اون شب به عنوان یادگاری به مهمونا : اینم عکس موش مامان بالباس هندونه ایش البته بیشتر شبیه کفشدوزکی بود چون روش یه کفش دوزک گنده بود پشتش شبیه هندونه ببخشید دیگه مامانی : این عکس تنقلات شب یلدامون : آنیسا و سفره یلداش : آنیسا و دوتا بابا بزرگای مهربونش : آنیسا سفره خلعتی خالش که اولین سال عروسیشه براش کادو اورده بودن : ایشالله 100 شب یلدارو به دل خوش و لب خندون ببینی مامانی . خیلی دوست داریم. با تشکر از سمیرا عزیز http://fesghelieman.niniweblog.com ...
3 دی 1391

اولين شب يلدا دوقلوهای دوستداشتنی طاها و تارا

بقیه اش در ادامه مطلب.... و این یلدا هم بهانه ای شد برای جوگیر شدن مامان نرگس و چیدن کرسی برای شب یلدا: اینم هندوانه های شب یلدای ما  اينم بخشي از خوراكي هاي خوشمزه كه چيدمانشان خيلي زياد دوام نياورد و به چشم بر هم زدني توسط جوجه ها به هم ريخت  تارا و طاهاي خسته در حال تجديد قوا براي شيطنت مجدد و من مثل هميشه منتظر بزرگ تر شدن شما در يلداهاي آينده هستم... ممنون نرگس عزیزم http://2tata.blogfa.com/   ...
3 دی 1391

دومین یلدای مرسانا جان

    این لباس مخصوص شب یلدا       ژله هایی که داخل هندوانه بود با دست میخوردی (میخندیدی که من چرا بهت نمیگم نکن)     مرسی مهساجون http://mersana90.niniweblog.com ممنون مامان فری عزیزم http://ninimahsa89.blogfa.com/     ...
3 دی 1391