شروع بکار وبلاگ ثمینشروع بکار وبلاگ ثمین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

ژورنال دنیای نفیــــــــــس

معلم

1390/8/6 22:24
نویسنده : ثمین
522 بازدید
اشتراک گذاری

  http://edumazand.ir/NewsPhoto/%7B32C8D214-FBA4-4503-9CEA-689CB24C717E%7D.jpg 

معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ...
دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!
دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و كاسه اشك چشمش روی گونه خالی شد . . .

پسندها (2)

نظرات (4)

رز
17 اسفند 89 23:50
خیلی زیبا بود عزیزم


ممنون گلم
نيلووو
5 مرداد 90 2:13
چقدر تاسف برانگيز چرا که اين صرفا يک داستان تراژدي نيست واقعيت امروز خيلي از افراد جامعه ماست ... وبلاگ زيبايي داريد من شما رو با اجازه لينک کردم دوست عزيزم
سودابه
14 آبان 90 22:34
واقعیتها تاسف آور و دردناک و پر از اشک و دردند اما نمیشه پاکشون کرد . با اشک هم پاک نمیشند . باید کاری کرد .کاری هر چند کوچک . شاید کارای کوچک خیلی آرام و در دراز مدت اما بالاخره بتونند مشکلات بزرگ رو حل کنند. این نظر منه . امیدوارم بتونم به عقیده ام عمل کنم . مرسی عزیزم . خیلی زیبا بود .
ثمين بانوثمين بانو
5 خرداد 97 9:36
محبت