یه تولد کفشدوزکی فوق العاده زیبا و بی نقص
خییییییییییییییلی زیبا و شیک هستش! حتما ادامه مطلب رو ببینید!
تولد کفشدوزکی پرنیان عزیز
ماجرای فوت:
من چون اصلا بلد نیستم فوت کنم ،مامانی بهم گفت موش موشی کن که انگار داری فوت میکنی ولی من این کارو نکردم واسه همین بابایی زوری صورتم و داره مثل فوت کردن در میاره، اما من که میدونم خودشون دوتا شمع و خاموش کردن
بریدن کیک توسط بابا و مامان و به اصطلاح من
مامان کفشدوزک کوچولو و من که خود کفشدوزک هستم.
این لباس دومم بود.
این اولین لباسمه و همونطور که میبینید بال داره اما وسطای تولد مامانی بالمو میکنه آخه خیلی لباسمو میکشید
اینم دستبند و پاپوش کفشدوزکیم
کارت دعوت تولدم که مامان وخاله خودشون درست کردن
پشت کارتها که اسم مهمونارو زدیم
این هم متن کارت دعوتم:
یک سال پیش در تاریخ 90/08/15 خداوند فرشته آسمانی کوچکی را به ما هدیه داد.
میخواهیم سرود آغاز اولین سالگرد زندگیش را تا رسیدن به آسمانها زمزمه کنیم.
در ترنم بهار این فرشته با ما همراه باشید.
شنبه 1391/08/13 (همزمان با عید غدیر خم)ساعت 18 منتظرتان هستیم.
آدرس:.........................................
پشت صحنه هایی از درست کردن خونمون برای تولد
بابایی در حال باد کردن بادکنک ها
اینجا هم من دارم کمکشون میکنم، باید از شکوفه ها بچشم ببینم خوبه یا نه؟
این هم جعبه های هدیه به مهمونامون
که شامل اتود، پاکن کفشدوزکی، کارت تشکر، شکلات کفشدوزکی،یه پاکت شکوفه و تقویم سال 92 . البته تقویما مون 3 مدل داشت که پایین عکساشو براتون میزارم.
تقویم هامون که همش با عکس خودمه
این دو تا تقویم رو هم مامانی طراحی کرده
این بند لباسهای بدو تولدم و ساعت لحظه تولدم که 5:35 دقیقه صبح روز 15 آبان 90 رو نشون میده
قطار عکسهام از بدو تولد تا 12 ماهگی
تزیینات کفشدوزکی
تلفنمونم کفشدوزکی شده
آیفون کفشدوزکی
استیکر های روی سرامیک
روی دیوار
عدد سال تولد که 4تا بود
بالای اپن بادکنک زدیم و روی اپن هم غذا ها و ژله هامونو گذاشتیم
میز آب
اینم جایگاه عروس خانم که خودم هستم
چاقوی کیک
دفتر خاطرات تولد کفشدوزکیم که قبل از رفتن، مهمونها برام یادگاری نوشتن و بعدش جعبه هاشونو دادیم
استیکر پا روی سرامیک که دم در چسبوندیم
توی سقفم چندتا عروسک کفشدوزک، کفشدوزک های مقوایی، نخل وبادکنک چسبوندیم
کنار آسانسور هم فلش کفشدوزکی زدیم
دم در هم یه فلش و یه party here زدیم که فلشرو مامانی درست کرد اما اون یکیرو خریدیم واین تنها چیزی بود که آماده خریدیم
و اما ماجرای کیک..........
وقتی مامان داشت وسایلمو تهیه میکرد مدل کیکمم انتخاب کرد و کاملا قطعی شده بود تا اینکه روز موعود میرسه و خیلی خوشحال مدلشو بر میداریم با بابایی میریم شیرینی فروشی تا سفارش بدیم اما چشمتون روز بد نبینه که هر شیرینی فروشی بردیم اولش میگفتن میتونیم ولی بعد که میفهمیدن واسه روز عید غدیر میخوایم میگفتن نه خیلی سرمون شلوغه وقبول نمیکردن شاید بگم 7-8 تا شیرینی فروشی بردیم همین حرفو زدن فقط یه جا قبول کرد که اونم بابا گفت نه آخه میترسم خوب در نیاره چون خیلی جای معروفی نبود تا اینکه بالاخره بعد از کلی ناراحت شدن مامانی تصمیم میگیره اصلا به کل مدلشو عوض کنه اما خدارو شکر بعدش خیلی راضی بود ومیگفت خیلی خوشکل شده تازه خیلی هم خوشمزه بود آخه وسط کیکه از گردو، موز، آنانس و اسمارتیز کاکایویی کوچولو استفاده کرده بود.
این همونیه که مامان میخواست ......
واین کیکیه که پخته شد......
این هم کادوهام............. راستی روی میز ماسک کفشدوزکی هم هست که دادیم تک تک مهمونا زدن وبه صورت خانواده های کفشدوزکی ازشون عکس گرفتیم
من و مامانی و بابایی داریم کیک میخوریم
و حالا نوبت کادوها رسید.....
اولین کادو که بابا و مامانی یه النگو مدل زیر خاکی
مرسییییییییییییییی
جعبه کادومو خریدن اما تزیینات رو و داخلش کار مامانیه
قسمت خوشمزه تولد ........
مامانی برای شام سالاد الویه، فلافل، سوسیس بندری، اسنک، سالاد کلم و سالاد ماکارانی درست کرد. ژله هم بود که زحمتشونو عمه زهرا کشید که خیلی هم خوشکل شده بودن دستش درد نکنه خیلی خسته شد.
دستمال سفره هامونم دو نمونه بود
ژله دورنگ
کرم شکلاتی
ژله آکواریوم
میز میوه و تنقلات
در آخرم مهمونا قبل از رفتن یادگاری نوشتن
بعد از رفتن همه مهمونا با مامان و بابا یه عکس خانوادگی گرفتیم
شکار لحظه ها
صندلی بادی حال میده ها
حق مسلم ماست (نمیدونم چی ولی هست دیگه)
وای موش بخوره منو
بابایی هم خیلی شبیه من میرقصه نگفته بودی کلک!
بسه دیگه تولد گشنمه خوابم میاد
اگه نخوابونینم همینجا میخوابما
بابا گیتاریست و دختر بابا گیتاریست
این همون پرینت اول که گرفتیم و تقویمش کوچیک بود.
واقعا عالی بود سارا جون! خسته نباشین!
همه چیز مرتب و زیبا و شیک!
لینک مرتبط: