شروع بکار وبلاگ ثمینشروع بکار وبلاگ ثمین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

ژورنال دنیای نفیــــــــــس

نظرات (6)

حقیقت داستان و افسانه
9 اردیبهشت 90 23:31
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
وان ساقی سر مستی با ساغر شاهانه
ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتی بی لنگر کژ میشدمژ می شد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
گفتم زکجایی توتسخر زد و گفت
ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه در دانه
من بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه
تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
مولوی




سلام آقا حسام! خوش اومديد... روشن کرديد وبلاگ ما رو!
مامان غزل
10 اردیبهشت 90 8:59
سلام عزیزم.
چه عکس خوشملی.مررررسی


چشات قشنگ ميبينه گلم!. ممنون از دلگرميت!
حقیقت داستان و افسانه
10 اردیبهشت 90 11:27
sghl n,sjl
وقتی داری در دریای زندگی سفر می­کنی .. از طوفان­ها و امواج نترس

بگذار تا از تو بگذرند .. تو فقط به سفرت ادامه بده و استقامت داشته باش

همیشه به خاطر داشته باش .. دریای آرام ناخدای با تجربه و ماهر نمی­سازد

حسام


شرمنده کرديد!

عفت جون
20 شهریور 90 12:23
این عکس خیلی به دلم نشست ، پر از احساس های زیبای مادرانه


آره منم عاچقشم!
مامان نفیسهمامان نفیسه
31 اردیبهشت 97 9:15
محبت
ثمين بانوثمين بانو
5 خرداد 97 10:06
محبت